دیشب در خواب ناگهان خدا در گوش من گفت:
تو را چه به عشق. . .
گفتم چرا؟
گفت تو خوابی و عشقت در آغوش دیگریست . . .
لبخندی زدم و گفتم :
خدایا این مخلوق توست . . .
شاید تو خوابی که خبر از رسم دنیایت نداری . . .
نظرات شما عزیزان:
که اسم هرزگی هایش را بگذارد"آزادی"
اسم نگرانی هایت را بگذارد "گیردادن"
وبرای بی تفاوتی هایش "اعتماد"
داشتن به تو را بهانه کند..
برچسبها: